نویز یعنی اطلاعات ناخواسته‌ای که خلاف میل ما به ما می‌رسد. هر جایی اطلاعات در حال جابجایی باشد، امکان تولید نویز وجود دارد. نویز تصویری، برفک‌هایی است که سابق روی تلویزیون‌ها می‌افتاد. نویز صوتی، صدای خش‌خشی است که گاهی اوقات در پیام‌های صوتی شنیده می‌شود. نویز آماری، مقادیری هستند که در یک نمونهٔ آمار بسیار پرت‌تر از بقیه هستند.

نمونهٔ نویز در تصویر

در صورتی که مقدار نویز کم باشد، اطلاعات اصلی همچنان با دقت بالایی به ما می‌رسد و گم نمی‌شود. وقتی نویز کم‌کم زیاد می‌شود، اطلاعات هم به شکل نادرست یا ناقص به ما می‌رسد. ممکن است اشتباه ببینیم، بشنویم یا بفهمیم. نویزی که قبلاً ما را آزار می‌داد، حالا عملاً ما را کور و کر می‌کند.

نویز در ابتدا بی‌تأثیر است؛ ولی کم‌کم جلوی دید را می‌گیرد.

خوشبختانه تکنولوژی‌های افزایش کیفیت در مبدأ و مقصد به قدری توسعه یافته‌اند که دیگر نیازی نیست نگران نویزهای صوتی و تصویری باشیم. مدت‌هاست که خبری از برفک تلویزیون یا خش‌خش رادیو نیست. تماس‌های تلفنی و ویدئویی مثل آینه شفاف هستند. پس با خیال راحت می‌توان گفت که در مباحث فنی، پروندهٔ نویز تا حد خوبی بسته شده است.

تکنولوژی‌های حذف نویز

یکی از تکنولوژی‌های جالب اخیر برای مقابله با نویز، Noise Cancellation است که در هندزفری‌ها استفاده می‌شود. با استفاده از این تکنولوژی، خود هندزفری صدای بیرون را می‌شنود و دقیقاً موجی بر خلاف آن ایجاد می‌کند که باعث خنثی شدن صدای بیرون می‌شود.

با این حساب گونهٔ دیگری از نویز باقی می‌ماند که مثل ویزویزهای شبانهٔ پشه‌ها، در گوش همه هست و آزارشان می‌دهد. این گونه از نویز، با تکنولوژی مهار نمی‌شود. بلکه با تکیه بر تکنولوژی قوی‌تر می‌شود. دلیلش هم این است که بر خلاف نویزهای صوتی و تصویری، نمی‌شود آن را روی نمودار و تصویر به سادگی نشان داد و با فرمول‌های ریاضی و تقریب‌های آماری، شفاف و با کیفیتش کرد. این نوع خاص از نویز، حواس پنج‌گانه را درگیر نمی‌کند؛ مخاطبش خود خود ذهن است.

نویز ذهنی

مغز یک انسان مثل یک اتاق زیرشیروانی خالی است و شما برای تجهیز آن اثاث انتخاب می‌کنید. یک انسان احمق تمام الوارهایی را که می‌بیند جمع می‌کند. در این حالت، دانشی که ممکن است برایش مفید باشد از بین می‌رود. ولی یک کارگر ماهر بسیار مراقب است که چه چیزی را به اتاق زیرشیروانی خود می برد. او جز ابزاری که به او در انجام کارش کمک کند چیزی نمی‌برد. او در نهایت مجموعه‌ای جامع با بالاترین نظم را خواهد داشت.
اتود در قرمز لاکی، آرتور کانن دویل

مسألهٔ من با نویزهایی است که ذهن دریافت می‌کند. منظور از نویز، اخبار و گزاره‌های بی‌فایده‌ای است که مدام از این‌طرف و آن‌طرف، ناخواسته به ذهن خورانده می‌شوند. تأثیر این نویزها، درست مثل نویزهای صوتی و تصویری، در ابتدا آزاردهنده و در حالت شدیدش خطرناک است. اکثر شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام، توییتر یا لینکدین که برای کاربر فید1 نمایش می‌دهند، حالا به بهانه‌های مختلف پست‌هایی را به نمایش می‌گذارند که کاربر اصلاً قصدی برای دیدن آن‌ها نداشته است. شدت نویزهای ذهنی گاهی به قدری زیاد می‌شود که انسان به کلی از کارش می‌ماند و اصلاً یادش نمی‌آید که چرا و چطور درگیر این نویزها شده است.

علاوه بر شبکه‌ها، افرادی هم هستند که صحبت‌شان پر از نویز و اراجیف بی‌فایده است. بافندگی آن‌ها به حدی می‌رسد که حرف خوبشان هم بین آن‌همه نویز گم می‌شود. خطر این افرادی زمانی بیشتر می‌شود که بلندگوهای واقعی و مجازی هم به دستشان بیفتد. آن‌وقت است که صدای دیوانه‌کنندهٔ نویزها، محتوای اصلی را پنهان و آب جامعه را گل‌آلود می‌کند.

برنامه‌نویس‌ها اصطلاحی دارند به نام Garbage in, Garbage out (ورودی آشغال = خروجی آشغال). یعنی کیفیت خروجی یک سیستم، به کیفیت ورودی آن بستگی دارد. اگر یک کارخانهٔ تولیدی بهترین تجهیزات را هم داشته باشد، نمی‌تواند با ورودی درجه ۳، انتظار تولید خروجی درجه ۱ را داشت. با این توصیف‌ها، برای من که با مدیریت دانش سروکار داشته‌ام و دارم، حذف نویز خیلی مهم می‌شود. به خاطر همین برای مقابله با این نویزهای ذهنی، یک مدل سادهٔ ارزش‌گذاری طراحی کرده‌ام. این مدل که در ادامهٔ متن درباره‌اش نوشته‌ام، کمک می‌کند که بین حرف‌های مهم و بی‌ارزش فرق بگذاریم. وقتی که حرف خوب از بد تشخیص داده شد، آدم مهم هم از آدم بی‌ارزش بر اساس ارزش حرف‌هایی که می‌زنند تشخیص داده می‌شود.

نویز و اسکیزوفرنی

افرادی که بیش از حد در برابر نویزهای ذهنی قرار می‌گیرند، به مرور زمان رفتاری مشابه بیماران اسکیزوفرنی2 پیدا می‌کنند. اصلی‌ترین نشانهٔ این بیماری، توهم و شنیدن صداهایی است که وجود ندارند. بیماران اسکیزوفرنیک به خاطر نویزهای مداومی که می‌شنوند، حرف‌هایی را باور می‌کنند که واقعیت ندارد، اختلال تفکر و تمرکز پیدا می‌کنند و به مرور از جامعه فاصله می‌گیرند. اختلال تمرکز و حواس‌پرتی اجتماعی خودش را در قالب ترندهای روزمره و محتواهای وایرال شده نشان می‌دهند. همهٔ این محتواها عمر کوتاهی دارند و خیلی زود فراموش می‌شوند.

تعیین ارزش گزاره‌ها

معیار سادهٔ من برای ارزشمندی گزاره‌ها و اطلاعات ورودی ذهن، میزان تعمیم‌پذیری آن است. یعنی چقدر می‌شود آن گزاره را در حالت‌های مختلف به کار بست. با این مدل، گزاره‌ای که فقط در یک حالت خاص کار می‌کند (الان چراغ اتاق روشن است)، بسیار کم‌ارزش‌تر از گزاره‌ای است که در حالات بیشتری صادق است (شب‌ها چراغ اتاق روشن است). با یک مثال از هندسه، توصیف این مدل واضح‌تر می‌شود:

اول از همه از ما می‌خواهند اثبات کنیم که در یک مثلث فرضی ABC، جمع زوایای داخلی °۱۸۰ است. برای این‌کار، از رأس A یک خط موازی قاعدهٔ مثلث رسم می‌کنیم. (خط آبی) طبق قضیهٔ خطوط موازی و مورب،

,

و از آن‌جایی که

پس نتیجه می‌گیریم که

.

پس گزارهٔ اول این است که «در این مثلث خاص، جمع زوایای داخلی برابر °۱۸۰ است». این گزاره تنها در یک حالت خاص و صرفاً برای همین مثلث صدق می‌کند. مرحلهٔ بعدی، تعمیم این گزاره به باقی مثلث‌هاست. با توجه به اینکه برای همهٔ مثلث‌ها رسم این خط موازی ممکن است و در همهٔ آن‌ها قضیهٔ خطوط مورب برقرار است، ادعا می‌کنیم این اثبات برای همهٔ مثلث‌ها صدق می‌کند.

مرحلهٔ بعدی، تعمیم این گزاره به همهٔ اشکال محدب است. می‌دانیم که در شکل محدب، می‌شود از هر رأس به باقی رأس‌ها -بجز دو رأس کناری- پاره‌خطی مستقیم رسم کرد بدون اینکه ضلعی قطع شود. با رسم هر پاره‌خط، مثلث‌هایی پدید می‌آیند که جمع زوایای آن‌ها برابر با جمع زوایای چندضلعی هستند. پس از آن‌جایی که تعداد مثلث‌ها برابر با تعداد پاره‌خط‌ها و برابر (n - 2) است، طبق گزارهٔ دوم نتیجه می‌گیریم که مجموع زوایای هر n-ضلعی محدب برابر (n - 2) . 180 است.

در سه مرحلهٔ بالا و تعمیم مرحله به مرحلهٔ گزاره‌ها، به این موارد می‌رسیم:

  1. مجموع زوایای یک مثلث خاص برابر °۱۸۰ است
  2. مجموع زوایای همهٔ مثلث‌ها برابر °۱۸۰ است
  3. مجموع زوایای همهٔ چندضلعی‌های محدب برابر (n - 2) . 180 است

فرق بین حرف کم‌اهمیت و مهم، در مقایسهٔ این سه با هم مشخص می‌شود. کدام یک از این سه گزاره مسأله‌های بیشتری را برای ما حل می‌کند؟ مشخص است که گزاره سوم. در مقام مقایسه، ارزش گزارهٔ سوم بی‌نهایت بیشتر از گزارهٔ دوم و آن هم بی‌نهایت بیشتر از گزاره اول است. چرا که گزارهٔ سوم علاوه بر تعیین تکلیف زوایای مثلث‌ها، برای همهٔ اشکال محدب قابل تعمیم است. گزارهٔ اول تقریباً به درد هیچ‌کسی نمی‌خورد. نویز است. یک نفر می‌تواند بنشیند و تا آخر عمرش با رسم مثلث‌های مختلف، بارها و بارها این قضیه را ثابت کند؛ در حالی که گزاره سوم مثل آچار فرانسه در همهٔ حالات کار ما را راه می‌اندازد.

زیبایی اکتشاف علمی

نکتهٔ جالب دربارهٔ قواعد این‌چنینی این است که ساخته نمی‌شوند بلکه کشف می‌شوند. یعنی قبل از این هم بوده‌اند. قبل از پیدایش بشر هم جمع زوایای مثلث‌ها °۱۸۰ بوده و F=ma. ما فقط متوجه آن شده‌ایم. احتمالاً قواعد انتزاعی‌تری از گزارهٔ سوم هم هست (احتمالاً دربارهٔ اشکال سه‌بعدی) که درست است ولی تا کنون کسی آن را کشف نکرده است.

زمان و مکان

I listen only to Bach, Beethoven or Mozart. Life is too short to waste on other composers.
John Edensor Littlewood

حالا که معنی اطلاعات ارزشمند را فهمیدیم، دربارهٔ معیارهایی که باعث ارزشمندی گزاره‌ها می‌شود کمی جزئی‌تر صحبت می‌کنیم. «تعمیم‌پذیری» معیار خوبی است؛ اما کلی است. قطعاً معیارهای دیگری هم هستند که برای ما کیفیت تعمیم‌پذیری یک گزاره را مشخص می‌کنند.

دو معیار اصلی من برای ارزش‌گذاری گزاره‌ها، مکان و زمان3 است. به این معنی که

  • آیا این حرف همه‌جا درست است و صدق می‌کند؟ و اینکه
  • آیا این گزاره همیشه درست بوده یا تاریخ انقضا دارد؟

هر نوع اطلاعات از نظر مکانی، یا مکان‌مند است (در مکان‌های خاصی صدق می‌کنند) یا لامکان (همه‌جا). از نظر زمانی هم یا زمان‌مند است (در زمان خاصی صدق می‌کنند) یا لازمان (در همهٔ زمان‌ها صدق می‌کنند). هر چقدر گزاره‌ای در حالت‌ها، زمان‌ها و مکان‌های بیشتری صادق باشد، ارزش بیشتری هم دارد. با ترکیب این دو شرط، اطلاعات ورودی ما به چهار قسمت تقسیم می‌شوند:

  1. مکان‌مند و زمان‌مند: حرف‌هایی که روزمره می‌شنویم و فردا یا فراموش می‌شوند یا عوض می‌شوند. اکثراً باد هوا هستند. شبکهٔ اجتماعی از این حرف‌ها پر است.
  2. مکان‌مند و لازمان: حرف‌هایی که بر پایهٔ تاریخ، حس و حال کلی یک مکان، قوم یا نژاد را توصیف می‌کنند. خیلی از این حرف‌ها از استعارهٔ ژن استفاده می‌کنند: ژن ایرانی، ژن آسیایی یا ژن شرقی.
  3. لامکان و زمان‌مند: حرف‌هایی از جنس تحلیل روح زمانه. تحلیل‌های اقتصاد سیاسی یا تحلیل‌های تکنولوژیکی از این جنس هستند. این گزاره‌ها حال فعلی دنیا یا کشور یا سازمان را توصیف می‌کنند.
  4. لامکان و لازمان: حرف‌هایی که مثل طلا همیشه و همه‌جا باارزشند. عمدتاً دربارهٔ ذات تغییرناپذیر اشیاء صحبت می‌کنند.

برای تشخیص لازمانی و لامکانی گزاره‌ها، دو راه اصلی وجود دارد. یا (۱) خود گوینده و نویسنده به قدری مثال از تاریخ و جغرافیای مختلف می‌آورد که حرفش تا حد خوبی اثبات می‌شود، یا (۲) بعد از فهمیدن آن، می‌بینیم که با تجربیات ما در جاها و وقت‌های مختلف هم‌خوانی دارد. مثلاً کسی مثل جوزف کمبل4، اسطوره‌شناس آمریکایی، به قدری دربارهٔ الگوی سفر قهرمانی خود از اقوام و ملل مختلف مثال می‌آورد که درستی حرفش در زمان‌ها و مکان‌های مختلف تأیید می‌شود. برعکس صحبت‌های کریستوفر الکساندر5، معمار اتریشی، دربارهٔ مفهوم «زنده بودن» در کتاب معماری و راز جاودانگی هیچ مثالی ندارد؛ اما هر کسی به محض فهمیدن آن، مصادیق زیادی در زندگی خودش می‌یابد و آن را می‌پذیرد.

حمار طاحونه

حمار طاحونه یا الاغ آسیا، خری است که برای آسیاب کردن غلات مدام دور خودش می‌چرخد ولی هیچ‌وقت جابجا نمی‌شود. افرادی که گیر صحبت‌های مکان‌مند و زمان‌مند می‌افتند و فقط به همان اکتفا می‌کنند، مدام دور خودشان می‌چرخند و به هیچ‌جایی هم نمی‌رسند. یکی از دلایل توصیهٔ عرفی به دوری از اخبار، همین دور خود چرخیدن است.

یکی از بهترین عادت‌های نسل قبل ما، خلاصه کردن دانش و انتقال سادهٔ آن است. آن‌ها مهم‌ترین حرف‌هایشان را تا سر حد یک بیت یا جمله خلاصه می‌کردند و با یاد دادن این ضرب‌المثل‌ها به بچه‌ها و دیگران، یک عمر تجربهٔ خودشان را به شکلی ماندگار منتقل می‌کردند:

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

آدمی صورت اگر دفع کند شهوت نفس
آدمی خوی شود ور نه همان جانور است

چو علم آموختی از حرص آن گه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا

بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز

عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن


آگاهی علیه ترس

ضرب‌المثل‌ها و گزاره‌های ارزشمند، اضطراب انسان را نسبت به آینده‌اش کمتر می‌کنند. چرا که ریشهٔ اضطراب، ندانستن آینده و ترسیدن از آن است. گزاره‌هایی که تاریخ مصرف ندارند، هم گذشته را توضیح می‌دهند و هم آینده را پیش‌بینی می‌کنند. آینده هم که مشخص شود، ترس از آن در ما می‌ریزد و برای مقابله با آن خود را آماده می‌کنیم.

علاوه بر کتب شعر و نثر قدیمی، کتاب‌های مقدس هم پر از جملات لازمان و لامکان هستند. مثلاً قرآن در آیهٔ ۱۸۶ سورهٔ آل عمران به مسلمانان می‌گوید که قرار است مدام متلک و حرف آزاردهنده بشنوند و بهترین کار در برابر این آزمایش، صبر است.

لَتُبْلَوُنَّ فِىٓ أَمْوَٰلِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُوا۟ ٱلْكِتَٰبَ مِن قَبْلِكُمْ وَمِنَ ٱلَّذِينَ أَشْرَكُوٓا۟ أَذًۭى كَثِيرًۭا ۚ وَإِن تَصْبِرُوا۟ وَتَتَّقُوا۟ فَإِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ ٱلْأُمُورِ
به یقین (همه شما) در اموال و جانهای خود، آزمایش می‌شوید! و از کسانی که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانی) داده شده [= یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایسته‌تر است؛ زیرا) این از کارهای مهم و قابل اطمینان است.

مشابه این حرف در باب اول رسالهٔ یعقوب آمده است:

ای برادران من، وقتی که در تجربه‌های گوناگون مبتلا شوید، کمال خوشی دانید؛ چونکه می‌دانید که امتحان ایمان شما صبر را پیدا می‌کند. لکن صبر را عمل تاّم خود باشد، تا کامل و تمام شوید و محتاج هیچ چیز نباشید.
باب اول رسالهٔ یعقوب، آیات ۲ تا ۴

تلهٔ حرف قشنگ

ایدئولوژی‌های افراطی یا نژادپرستانه، هم لازمانند و هم لامکان. در همهٔ ملیت‌ها و کشورها هم مابه‌ازا دارند (نمونه). پس طبق مدل زمان-مکان خیلی باارزشند. این ایدئولوژی‌ها بسیاری از مشکلات ذهنی را بلافاصله حل می‌کنند و نیاز به تفکر را از انسان می‌گیرند. به خاطر همین است که هنوز که هنوز است طرفدار دارند؛ اما آسیبی که می‌زنند خیلی بیشتر از خیر آن‌هاست.

در کنار شنیدن صحبت دیگران، خود ما هم می‌توانیم به گزاره‌های لازمان و لامکان برسیم. مثلاً قضیهٔ زوایای مثلث نشان داد که در هر مرحله با حل کردن حالت کلی‌تری از مسأله، دانش بیشتری کشف می‌شود. اگر برای یک مثلث قضیه درست بود، شاید برای دو مثلث هم جواب دهد. اگر برای دو مثلث هم صادق بود، شاید برای همهٔ مثلث‌ها بشود این کار را کرد. و الی آخر. طراحی ذهن انسان به گونه‌ای است که مدام به دنبال اتفاقات تکراری و مشابه می‌گردد تا از بین آن‌ها، به قواعد کلی‌تری برسد. پس وقت گذاشتن برای جمع‌آوری این اتفاقات و کشف الگوی پشت آن‌ها، یکی از راه‌های رسیدن به گزاره‌های ارزشمندتر است.

انداختن خود در سیل نویز

قرار نیست به عنوان یک قاعدهٔ کلی همیشه از نویز دوری کنیم. خیلی از اوقات، اطلاعات مفید یا جدید لابلای نویزهای روزمره پنهان شده‌اند. مثلاً برای کسی که در رشتهٔ روابط بین‌الملل تحصیل می‌کند، آگاهی از کوچک‌ترین جزئیات اتفاقات در کشورهای موردمطالعه‌اش حیاتی است. هر چند همهٔ آن‌ها نویز باشند. هر چقدر تخصص ما در رشته‌ای بیشتر باشد، باید بهتر از بقیه در جریان گزاره‌های مکان‌مند و زمان‌مند آن قرار بگیریم. افراد متخصص به این دلیل در حرفهٔ خود موفقند که مثل شکارچیان طلا، در مسیر خروشان رودخانه‌ها قرار می‌گیرند و از بین چندهزار لیتر آبی که از بین پاهایشان می‌گذرد، تکه‌های کوچک طلا را استخراج می‌کنند.

زمان بهترین محک برای سنجیدن ارزش گزاره‌هاست. اینکه کتابی با گذر صدها یا هزاران سال از زمان نوشتنش هنوز مورد استفاده است، بهترین گواه برای لازمان و لامکان بودن آن است. پس اگر می‌خواهید به هر عرصه‌ای وارد شوید، بهتر است اول سراغ آثار کلاسیک آن را بگیرید تا حرف‌های اصلی را بدون افتادن در دام نویزها دریافت کنید.

تربیت برای آینده

همه مدام می‌گویند که «بچه‌ها را باید برای آینده تربیت کرد و نه برای زمان حال». اما آینده که مشخص نیست. به خصوص الان که سرعت تغییرات چندهزاربرابر شده است. در این حالت حداقل کاری که از دست پدرومادرها برمی‌آید، یاد دادن مفاهیم لازمان به فرزندان است که در آینده هم به دردشان می‌خورد.

As time goes on, you will understand. What lasts, lasts; what doesn't, doesn't. Time solves most things. And what time can't solve, you have to solve yourself.
Haruki Murakami

حذف نویز

حالا که فرق نویز را با غیرنویز مشخص شد، باید به دنبال راه‌هایی بگردیم که نویز را تا جای ممکن اول از زندگی خود و دوم از زندگی اطرافیان دور کنیم. از آن‌جایی که خود کلمهٔ نویز در ارتباط با صدا تولید شده است، مدل تصمیم‌گیری را هم بر اساس تولید و دریافت صدا می‌سازیم. در این مدل6، سه جزء اصلی وجود دارد: منبع، مدیوم و مقصد. منبع صوت مثل آدمی است که حرف می‌زند و صدا تولید می‌کند. منظور از مدیوم، واسطه‌ای است که این صدا در آن پخش می‌شود. مثلاً در گفتگوهای روزمره، هوا مدیوم است. اگر هوایی نباشد، صدایی هم منتقل نمی‌شود. روزنامه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و کلاً هرجای دیگری که از آن صدا شنیده می‌شود مدیوم هستند. مقصد هم که خود ماییم که دریافت‌کنندهٔ صدا هستیم.

در هر کدام از این سه بخش، خطر تولید نویز وجود دارد.

برای حذف نویز، باید اول تولیدکنندگان آن و انگیزهٔ تولید نویز را در هر یک از این سه بخش متوجه شویم و بعد، برای هر کدام نسخهٔ مخصوصش را بپیچیم.

زرزروهای حرّاف

وقتی از فرانسیس کریک، کاشف شکل DNA، پرسیده شد که برای بردن جایزه نوبل چه چیزی لازم است، گفت: «اوه، خیلی ساده است. راز من این بود که می‌دانم چه چیزی را نادیده بگیرم».

افرادی که زرِ مفت می‌زنند زیادند. خوشبختانه با مدلی که دربارهٔ کیفیت گزاره‌ها نوشتم، تشخیص آن‌ها ساده‌تر می‌شود.

  • بعضی از آن‌ها هنگام صحبت بلندبلند فکر می‌کنند. مشخص می‌شود که قبل از این مکالمه، کوچک‌ترین فکری دربارهٔ حرفی که می‌خواهند بزنند نداشته‌اند.
  • عدهٔ دیگری هم هستند که به جای «نمی‌دانم»، دانسته‌های ناقص خودشان را کش می‌دهند. اکثر سیاستمدارانی که برای سخنرانی به همایش و رویدادها دعوت می‌شوند، در این دسته قرار می‌گیرند. آن‌ها حرفی برای زدن ندارند؛ برای همین با ترکیب کلیدواژه‌ها و جمله‌های قدیمی، یک متن بی‌محتوا تحویل شنونده‌ها می‌دهند.
  • جدای از این دو دسته که نادانسته نویز تولید می‌کنند، گروه دیگری هم هستند که از قصد آب را گل‌آلود می‌کنند. این‌ها کسانی هستند که همیشه دنبال زیربغل مار می‌گردند، گیرهای بیخود می‌دهند و اطلاعات غلط را با اینکه می‌دانند غلط است، پخش می‌کنند تا به هدفشان برسند. در متن الگوهای اصلی مخالفت دربارهٔ این گیرهای بیخودی که با ظاهر انتقاد ظاهر می‌شوند و در اصل تسویه حساب شخصی هستند، توضیح داده‌ام.

کسی را که خودش را به خواب زده نمی‌شود بیدار کرد. پس خیرخواهی برای دستهٔ آخر فایده‌ای برای ما ندارد. بهترین پاسخ برای آن‌ها، رویگردانی در فضای واقعی و بلاک کردن در فضای مجازی است7. اما همیشه می‌شود از سر خیرخواهی و با لحن مناسب، گروه اول و دوم را به محکم کردن حرف خود پیش از شروع صحبت دعوت کرد.

مدیوم‌های پرسروصدا

مدیوم‌ها مثل بلندگویی هستند که نویزهای ورودی را چندبرابر می‌کنند. حرف مفت تا وقتی بدون مدیوم یا با یک مدیوم ضعیف زده شود، تأثیر خاصی ندارد. کارهایی مثل آبروبری یا شایعه‌پراکنی با کمک مدیوم‌ها قوت می‌گیرند. مدیوم‌ها کمک می‌کنند که خبر یا نویز تولیدی، با سرعتی ویروسی بین همهٔ اجزای شبکه پخش شود. افزایش سرعت انتقال پیام به خودی خود بد نیست؛ اما زمانی که در جهت انتشار دروغ یا نویز قرار بگیرد، ماجرا فرق می‌کند.

برای کاهش نویز تولیدی مدیوم‌ها، تلاش‌های زیادی کرده‌اند. مثلاً توییتر پیش از به اشتراک گذاشتن مطلبی که کاربر آن را نخوانده، به او پیشنهاد می‌کرد که اول آن را بخواند و بعد به اشتراک بگذاردش. همین حالا، قابلیت Community Notes‌ در توییتر به کاربران اجازه می‌دهد که در صورت دروغ یا غلط بودن یک توییت، توضیحاتی را درباره‌اش زیر آن اضافه کنند.

با این وجود، نسبت آش و کاسه بی‌تغییر مانده است.

مدیوم‌های مشوق نویز

علاوه بر چندبرابر کردن نویزها، بعضی از مدیوم‌ها کاربران را تشویق به تولید نویز می‌کنند. در جاهایی مثل توییتر یا یوتیوب که معیار «تعامل8» را برای درآمدزایی کاربران معرفی می‌کنند، رفتارهای اغراق‌آمیز، احساسی و خشن باب می‌شود. سایت‌های خبری خود به خود برای افزایش بازدید و درآمد، از تیترهای غم‌انگیز و خشن استفاده می‌کنند و در نهایت فضای عمومی اینترنت تبدیل به محیطی هیجان‌زده و پرازدحام می‌شود.

پس راه حذف نویز این مدیوم‌ها چیست؟ اینترنتِ امروز، مثل شهر شلوغی است که هرکس در آن یک بلندگو به دست گرفته و در آن داد می‌زند. اگر هم حرف خوبی در آن زده شود، به گوش کسی نمی‌رسد. نخستین پاسخی که به ذهن هرکسی می‌رسد، مهاجرت از این شهر است. یعنی خبرها را دنبال نکنیم، اکانت شبکه‌های اجتماعی را پاک کنیم و زاهدوار به زندگی واقعی خودمان برسیم. خیلی‌ها از این کار نتیجه گرفته‌اند و الان زندگی بهتری دارند؛ اما این راه حداقل برای من یکی جواب نمی‌دهد. من از زمان کودکی با اینترنت بزرگ شده‌ام و بسیاری از داشته‌هایم را مدیون آن هستم. این وابستگی/اعتیاد مانع می‌شود که به این سادگی‌ها بیخیال اینترنت شوم. راهی که من برای مقابله با نویز پیشنهاد می‌کنم، نه از جنس زهد که از جنس رویارویی مستقیم با مسأله است.

رام کردن مدیوم‌ها

پیشنهاد من، بازگردانی ارادهٔ محتوا به خود کاربر است. در حال حاضر، کاربر به مصرف‌کننده‌ای منفعل تقلیل پیدا کرده است. ما هیچ اراده‌ای روی محتوای دریافتی از شبکه‌های اجتماعی (توییتر، اینستاگرام و…) و تولیدکنندگان محتوا (یوتیوب، سایت‌های خبری و…) نداریم. سود این سرویس‌ها هم در بی‌ارادگی کاربرشان است و نمی‌شود از آن‌ها انتظار تغییر جدی داشت.

شبکه‌های اجتماعی الگوریتم‌های به‌خصوصی برای ساختن فید دارند؛ اما همهٔ این محاسبات در پشت پردهٔ نرم‌افزار انجام می‌شود و کاربر هیچ اطلاعی از آن ندارد. در بهترین حالت، کاربر با انتخاب یک گزینهٔ «علاقه‌ای ندارم9» به الگوریتم می‌فهماند که اشتباه کرده است. در حالی که به نظر من به جای یه الگوریتم کلی که کاربران را دسته‌بندی می‌کند، هر کاربر باید یک الگوریتم اختصاصی در اختیار داشته باشد تا با بالا و پایین کردن متغیرهای آن، نویز را به حداقل برساند.

علاوه بر شبکه‌های اجتماعی، سایت‌های تولیدکنندهٔ محتوا هم باید در ارائه محتوا صادق باشند. در حال حاضر، فضای اینترنت پر از تله‌کلیک10 است. عنوانی که می‌توانست عصارهٔ مطلب را منتقل کند، تبدیل به عنصر اغواگری شده که نویز اضافی تولید می‌کند و با پرروی تمام به کاربر می‌گوید «اگه می‌خوای بدونی مطلب دربارهٔ چیه، باید کلیک کنی و تبلیغات اضافی ببینی». همین حالا برای مقابله با این تله‌کلیک‌های زشت، دو راه اصلی وجود دارد. اولی تکیه بر جمع انسان‌ها است و دومی تکیه بر هوش مصنوعی. وجه اشتراک هردوی این راه‌ها، نویزگیری با کمک یک قوهٔ عاقلهٔ بزرگ‌تر است.

حذف دسته‌جمعی

از مصادیق تکیه بر جمع، پلاگین‌های DeArrow و SponsorBlock برای یوتیوب هستند. پلاگین اول تله‌کلیک ویدئوهای یوتیوب را مثل نمونهٔ زیر حذف می‌کند و پلاگین دوم، تکه‌های تبلیغاتی را حذف می‌کند. (برخی ویدئوهای یوتیوب مثل پادکست‌های تولید داخل، در میانهٔ راه چند دقیقه‌ای خودشان محصولی را تبلیغ می‌کنند) در پس هر دوی این پلاگین‌ها، آدم‌هایی هستند که می‌خواهند نویز را از زندگی خودشان و دیگران حذف کنند. مثلاً اگر منِ نوعی تبلیغی در ویدئوی یوتیوب ببینم، ‌آن را مشخص می‌کنم و این داده به سرور پلاگین ارسال می‌شود. اگر چند نفر دیگر هم این کار را بکنند، پلاگین قانع می‌شود که در این بازه تبلیغات وجود دارد و برای باقی کاربرها، این بخش از ویدئو را رد می‌کند. آمار پلاگین به من می‌گوید که تابه‌حال ۲ ساعت و ۳۴ دقیقه از تبلیغات را رد کرده‌ام.

عکس بالا کاری است که پلاگین DeArrow با ویدئوهای یوتیوب می‌کند. موس یا انگشت خودتان را روی عکس حرکت دهید تا «قبل» و «بعد» را ببینید. خیلی از اوقات با دیدن حرف آخر ویدئو در عنوان، من یکی انگیزهٔ خودم را از دست می‌دهم؛ چرا که عنصر کنجکاوی بیخود برای من حذف شده است.

حذف کامپیوتری

با توسعهٔ هوش مصنوعی، کار DeArrow و SponsorBlock را می‌توان بدون نیاز به جمع بزرگی از آدم‌ها هم انجام داد. چند وقت پیش، یک اپلیکیشن خبرخوان به نام Artifact اعلام کرد که با استفاده از هوش مصنوعی، اول یک دور خبرها را می‌خواند و بعد بر اساس متن خبر، یک عنوان واقعی را -که خلاصهٔ مطالب است- به نمایش می‌گذارد. قبل از تعطیلی این اپ، من هم مدتی از این نرم‌افزار استفاده کردم و واقعاً از این قابلیتش راضی بودم. این اتفاق مدام برایم می‌افتاد که بعد از خواندن عنوان واقعی مطلبی که می‌خواستم درباره‌اش بیشتر بدانم، به کلی از خواندنش منصرف می‌شدم. چرا؟ چون معلوم می‌شد که خبر خاصی داخل مطلب نبوده و عنوان مطلب فقط برای کشاندن مخاطب طراحی شده است.

آرتیفکت با مطالعهٔ خبر، عنوان اغواکنندهٔ آن را با یک عنوان واقعی جایگزین می‌کند.

گوش‌های فیلتر شده

If you do not spend time getting to know yourself, you will end up absorbing everyone else’s random and conflicting ideas about you. Knowing who you are on a very deep and intimate level is the best way to protect yourself from internalizing disempowering opinions from others.

قاعدهٔ ۱ درصد می‌گوید که در فضای اینترنت، حدود ۱٪ افراد تولید محتوا می‌کنند، ۹٪ ویرایش می‌کنند و ۹۰٪ تماشاگرند. این جمعیت ۹۰٪ -که من هم عضوشان هستم- قطعاً زیر بمباران نویزهای متناقض و حرف‌های بی‌سروته‌اند. اگر راهی برای مقابله با این نویزها پیدا نکنند، دچار کوری و کری می‌شوند. با وجود همهٔ اقداماتی که در مراحل قبل گفتم، حذف کامل نویز در منبع یا مدیوم ممکن نیست. بالاخره نویزهای بیرونی به ما می‌رسند. آخرین سنگر در برابر نویز خود انسان هستیم. برای مقابلهٔ شخصی با نویز هم دو راه اصلی به ذهنم می‌رسد. اولی تعقل است و دومی تمرکز.

انسانی که عقل سالمی ندارد، مثل رادیویی که آنتنش خراب است، مدام درگیر نویز می‌شود؛ بدتر از همه اینکه خودش متوجه ایراد خودش نمی‌شود و خیال می‌کند که هیچ ایرادی نیست. روش‌های تفکر انتقادی، دانستن مغالطات تکراری و آشنایی با سوگیری‌های ذهنی اثر این مدل از نویزها را کمتر می‌کند. علاوه بر قهم خطاهای ذهن، تعقل به مرور زمان برای انسان نظر می‌سازد. آدمی که نظر داشته باشد، یعنی دربارهٔ موضوعی بداند و بتواند از آن دفاع کند، دربرابر نویزها مقاوم‌تر است. آدمی که از خودش نظری ندارد، مدام گیر حرف‌های سنجیده و نسنجیده می‌افتد. سیل همهٔ علف‌های هرز را با خودش می‌برد؛ ولی زورش به درخت ریشه‌دار نمی‌رسد.

علاوه بر تقویت قوهٔ فکر، تمرکز کردن هم می‌تواند اثر نویزها را کمتر کند. کسی که تازه از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود، اکثراً نمی‌داند که در آینده می‌خواهد چکار کند. برای همین مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرد (و بهتر است که بپرد). نویزهای زیادی دربارهٔ آیندهٔ شغلی این کار، حقوق آن یکی و مزایای کار دولتی به گوشش می‌خورد و بیشتر گیجش می‌کند؛ اما به مرور زمان و با کمی صبر، به کار موردنظرش نزدیک‌تر می‌شود. نویزها دیگر تأثیر قبلی را بر او نمی‌گذارند و اذیتش نمی‌کنند. این مهارت «نه» گفتن که به مرور زمان و با کمک تجربه در او به وجود آمده، یک راه مقابلهٔ عالی با نویزهاست.

Footnotes

  1. Feed

  2. برای دریافت حس و حال بیماران اسکیزوفرنی، ویدئوی اندرسون کوپر را ببینید.

  3. مکان و زمان دو محدودیت اصلی آدم‌ها هستند؛ پس منطقی است که همین محدودیت‌ها را برای گزاره‌ها به کار ببریم. البته که معیارهای دیگری مثل تفسیرپذیری یا چندلایگی هم در ارزش‌گذاری گزاره‌ها قابل استفاده‌اند؛ اما آن‌ها را زیرمجموعهٔ مکان و زمان محسوب می‌کنم. یک معیار دیگر برای ارزش‌گذاری اطلاعات، «غافلگیری» است که در نظریهٔ اطلاعات به آن پرداخته می‌شود. طبق این معیار، اگر یک رویداد بسیار محتمل رخ بدهد، پیام، اطلاعات بسیار کمی را منتقل می‌کند. در عین حال اگر یک رویداد بسیار غیر محتمل رخ دهد، پیام،‌ اطلاعات آگاه‌کننده‌تری را منتقل می‌کند. برای نمونه، دانش اینکه عددی خاص، عدد برندهٔ یک بخت‌آزمایی نیست، اطلاع بسیار کمی در اختیار ما قرار می‌دهد چرا که هر عدد خاص انتخابی به احتمال زیاد برنده نخواهد شد. ولی دانش اینکه عددی خاص برندهٔ بخت‌آزمایی خواهد بود، ارزش اطلاعاتی زیادی دارد چراکه پیام آن رخداد یک پیامد بسیاد نامحتمل است. برای مطالعهٔ بیشتر، صفحهٔ آنتروپی اطلاعات را در ویکی‌پدیا ببینید.

  4. Joseph Campbell

  5. Christopher Alexander

  6. البته که مدل اصلی (Source-Message-Channel-Receiver) چهار بخش اصلی دارد؛ اما برای سادگی بحث منبع و پیام را یکی فرض می‌کنیم.

  7. قانون براندولینی می‌گوید «انرژی مورد نیاز برای رد حرف چرت، یک مرتبه بیشتر از تولید حرف چرت است». اگر بنا باشد همهٔ آدم‌ها برای مقابله با حرف چرت بسیج شوند هم باز چرت گفتن ادامه پیدا خواهد کرد.

  8. Interaction

  9. Not Interested

  10. تله‌کلیک یا Clickbait محتوایی است که کاربر را با برانگیختن احساس کنجکاوی، برای کلیک کردن بر روی خود اغوا می‌کند. (مثلاً زنان عاقل به این خواسته شوهر نه می گویند!) برای اینکار، محتوا به طور کامل به کاربر منتقل نمی‌شود و او ترغیب می‌شود که باقی مطلب را هم برای ارضای کنجکاوی خود مشاهده کند.