متن

میان «آری» و «نه»، چه تفاوتی است؟

میان «نیک» و «بد»، چه فاصله‌ای است؟

آنچه مردمان از آن می‌هراسند، آیا باید هراسید؟

چه دشتِ ویرانِ بی‌انتهایی!

مردمان همه شادمان‌اند،

گویی در جشنِ قربانی شرکت جسته‌اند،

یا در بهار به تماشای مناظر رفته‌اند.

تنها من آرام‌ام و نشانی نمی‌دهم،

چونان نوزادی که هنوز لبخند زدن نمی‌داند.

رها و بی‌خانمان، گویی جایی برای رفتن ندارم.

مردمان همه چیز دارند،

و تنها من تهی‌دستم.

من ذهنِ ابلهان را دارم!

چه آشفته و تیره‌ام.

مردمانِ دنیا روشن و آگاه‌اند،

تنها من در تاریکی‌ام.

مردمان تیزهوش و زیرک‌اند،

تنها من گیج و منگم.

سرگردان، چونان امواجِ دریا،

بی‌هدف، چونان بادی که نمی‌ایستد.

مردمان همه کاری دارند و هدفی،

تنها من کُند و بی‌مصرف می‌نمایم.

من با دیگران متفاوت‌ام،

زیرا شیرِ مادرِ بزرگ را می‌نوشم.

توضیح

این فصل یکی از شخصی‌ترین و درون‌گرایانه‌ترین بخش‌های دائو دِ چینگ است که در آن گوینده (لائوتزه یا فرزانه) احساسِ بیگانگیِ عمیقِ خود را نسبت به هنجارهای جامعه بیان می‌کند. متن با پرسش درباره‌ی تفاوتِ واقعی میان توافق‌های اجتماعی (آری و نه) و ارزش‌گذاری‌ها (نیک و بد) آغاز می‌شود و نشان می‌دهد که این تمایزات چقدر برای فرزانه بی‌معنی هستند. جامعه در حالتی از هیجان و فعالیتِ دائمی تصویر شده است؛ آن‌ها جشن می‌گیرند و به دنبال کسبِ موفقیت و لذت‌اند (استعاره‌ی جشن قربانی و تماشای بهار).

در مقابلِ این هیاهو، فرزانه خود را با استعاره‌ی «نوزاد» توصیف می‌کند، اما نه هر نوزادی، بلکه نوزادی که هنوز لبخند زدن را نیاموخته است. این تصویر به وضعیتی پیش از اجتماعی شدن و پیش از شکل‌گیریِ نقاب‌های رفتاری اشاره دارد. او خود را «ابله»، «تاریک» و «گیج» می‌خواند، اما این صفات در اینجا بار منفی ندارند. آن‌ها بیانگرِ ذهنی هستند که از تقسیم‌بندی‌های تیز و قضاوت‌های خشکِ دنیوی رها شده است. در حالی که دیگران «روشن» هستند (یعنی همه چیز را با خط‌کشِ سود و زیان می‌سنجند)، او در ابهامِ بارورِ دائو شناور است.

پایان فصل، دلیلِ این تفاوتِ بنیادین را آشکار می‌کند. در حالی که مردم به دنبالِ «اهداف» و «کارایی» هستند، فرزانه خود را «بی‌مصرف» می‌داند، اما این بی‌مصرفی ظاهری، پوششی برای اتصالِ او به منبعِ اصلی حیات است. او «از شیرِ مادرِ بزرگ تغذیه می‌کند»؛ یعنی به جای دل خوش کردن به لذت‌های سطحی و گذرا، مستقیماً از سرچشمه‌ی هستی (دائو) نیرو می‌گیرد. این اتصال، او را از دیگران جدا، اما به حقیقت متصل می‌کند.

متن اصلی

唯之與阿,相去幾何?

善之與惡,相去若何?

人之所畏,不可不畏。

荒兮,其未央哉!

衆人熙熙,如享太牢,如春登臺。

我獨泊兮,其未兆;

沌沌兮,如嬰兒之未孩;

儽儽兮,若無所歸。

衆人皆有餘,而我獨若遺。

我愚人之心也哉!

敦敦兮。

俗人昭昭,我獨昏昏。

俗人察察,我獨悶悶。

澹兮其若海,

飂兮若無止。

衆人皆有以,而我獨頑似鄙。

我獨異於人,而貴食母。

ترجمه انگلیسی

What is the difference between yes and yeah?

What is the distinction between good and bad?

Must I fear what others fear?

How ridiculous, how hopeless!

Everyone is gay and festive,

as if enjoying a great feast,

or climbing a tower in spring.

I alone am drifting, not knowing where I am.

Like a newborn babe before it learns to smile,

I am alone, without a place to go.

Most people have too much;

I alone seem to be missing something.

Mine is indeed the mind of a fool in its confusion.

Ordinary people are bright and clear;

I alone am dark and obscure.

Ordinary people are sharp and clever;

I alone am dull and muddled.

Drifting like a wave on the sea,

blowing aimlessly like the wind.

Everyone has a purpose;

I alone am foolish and useless.

I am different from all the others:

I drink from the Great Mother’s breasts.

dao-de-jing