متن
پنج رنگ، چشمِ آدمی را کور میکند.
پنج آوا، گوش را ناشنوا میسازد.
پنج طعم، چشایی را تباه میکند.
اسبتازی و شکار، دل را به دیوانگی میکشاند.
کالاهای دیریاب، انسان را به گمراهی میبرد.
از این رو فرزانه،
در پیِ شکم است و نه در پیِ چشم.
آن را وامینهد و این را برمیگزیند.
توضیح
این فصل هشداری است دربارهی خطرات تحریکِ بیشازحد حواس و گم شدن در ظواهرِ فریبندهی دنیا. لائوتزه با برشمردن حواس اصلی (بینایی، شنوایی، چشایی) به عدد «پنج» (که در چین باستان نماد تمامیتِ دستهبندیهای حسی بود) اشاره میکند. منظور او این است که غرق شدن در تنوع رنگها، صداها و لذتهای حسی، به جای اینکه ادراک ما را قویتر کند، حساسیتِ فطریِ ما را از بین میبرد و نوعی کرختی و نابیناییِ درونی ایجاد میکند. وقتی حواس دائماً بمباران شوند، دیگر قادر به درکِ ظرایفِ ساده و عمیقِ هستی نخواهند بود.
استعارهی «شکار و اسبتازی» نمادِ هیجانخواهیِ افراطی و آشفتگیِ ذهن است که آرامش درونی را سلب میکند و انسان را «دیوانه» یا از خود بیخود میسازد. اما کلیدیترین بخشِ فصل، تقابل میان «شکم» و «چشم» است. در اینجا «چشم» نمادِ میلِ سیریناپذیر به بیرون، زرقوبرق و چیزهایی است که میبینیم و میخواهیم اما لزوماً به آنها نیاز نداریم. چشم همواره به دوردستها و چیزهای جدید خیره میشود. در مقابل، «شکم» نمادِ مرکزیت، درونگرایی و نیازهای واقعی و حیاتی است. شکم پر میشود و آرام میگیرد، اما چشم هرگز سیر نمیشود. فرزانه کسی است که ارضایِ درونی و آرامشِ مرکزِ وجودش (شکم) را بر تحریکاتِ سطحی و بیپایانِ بیرونی (چشم) ترجیح میدهد و با رها کردنِ «آن» (جهانِ پرهیاهوی بیرون)، «این» (صلحِ درونی) را برمیگزیند.
متن اصلی
五色令人目盲;
五音令人耳聾;
五味令人口爽;
馳騁畋獵令人心發狂;
難得之貨令人行妨。
是以聖人為腹不為目,
故去彼取此。
ترجمه انگلیسی
The five colors blind the eye.
The five tones deafen the ear.
The five flavors dull the taste.
Racing and hunting madden the mind.
Precious things lead one astray.
Therefore the wise guide men
by what is within, not by what is seen.
They let go of that,
and choose this.