متن
آسمان دیرپاست و زمین ماندگار.
چرا دیرپا و ماندگارند؟
زیرا برای خود نمیزیند1؛
و اینگونه است که میتوانند عمری دراز داشته باشند.
از این رو، فرزانه تنِ خود را پس میراند،
اما خود را پیشاپیش مییابد.
خود را بیرون مینهد،
اما خود را محفوظ مییابد.
آیا نه این است که چون بینیاز از خویشتن است،
خویشتنِ او به کمال میرسد؟
توضیح
این فصل با نگاهی به الگوی جاودانگی در طبیعت آغاز میشود. لائوتزه میپرسد چرا آسمان و زمین چنین عمر درازی دارند و پاسخ را در «برای خود نزیستن» مییابد. این مفهوم اشاره به این دارد که طبیعت منابع خود را مصرف نمیکند؛ خورشید نورش را برای خود نگه نمیدارد و زمین محصولاتش را نمیخورد. آنها صرفاً بستری برای جریان حیات هستند و دقیقاً به خاطر همین ایثارِ وجودی، پایدار میمانند. اگر ارگانیسمی تنها برای بقای خود بجنگد و منابع را ببلعد، در نهایت با محیط در تضاد قرار میگیرد و نابود میشود، اما آسمان و زمین که بخشندهاند، همیشگیاند.
فرزانه یا انسان خردمند نیز از همین الگو پیروی میکند. پارادوکسِ مرکزی این فصل در رفتار اجتماعی و سیاسی فرزانه نهفته است: او خود را عقب میکشد، ادعای ریاست نمیکند و فروتنی پیشه میکند، اما دقیقاً به همین دلیل مردم او را پیش میاندازند و رهبر خود میدانند. او نگران حفظِ «من» یا نفسِ خود نیست و جانش را برای منافع شخصی به خطر نمیاندازد، و به سبب همین رها کردن، امنیت و بقایش تضمین میشود. متن به زیبایی استدلال میکند که کمالِ خویشتن در نفیِ خودخواهی است. وقتی فرد از دایرهی تنگِ منافع شخصی (خودِ کوچک) فراتر میرود و با جریانِ کل هستی یکی میشود، آنچه حقیقتاً برایش ارزشمند است (خودِ حقیقی)، تحقق مییابد.
متن اصلی
天長地久。
天地所以能長且久者,
以其不自生,故能長生。
是以聖人後其身而身先;
外其身而身存。
非以其無私邪?
故能成其私。
ترجمه انگلیسی
Heaven and Earth represent eternity.
They are eternal because they do not live for themselves.
That is why they have long life.
Therefore the wise put themselves last,
and find themselves first.
They exclude their bodies,
and their bodies are preserved.
Is it not because they are selfless
that their self is realized?
Footnotes
-
یکی از توصیفات عشق همین است… «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق» ↩