دیزاینشناسی | ۴ | سیستمهای مولد | System Generating Systems
Almost every ‘system as a whole’ is generated by a generating system. If we wish to make things which function as ‘wholes’ we shall have to invent generating systems to create them.
ایراد یک سیستم اکثراً بابت تعارض و ناهماهنگی میان اجزاست؛ نه خرابی تکتک آنها. نوشتن با قلم تیره روی پسزمینهٔ تیره خواندن متن را دشوار و چشم را اذیت میکند. تعارض منافع مدیران یک شرکت یا سازمانهای یک دولت باعث فراگیری فساد میشود. ربی که قبل از روغن ریخته شود میسوزد. چفت نشدن قطعات خودرو باعث صدادادن و خرابی آنها در سرعتهای بالا میشود. در همهٔ این مثالها و تصویر پایین، همهٔ اجزا بهتنهایی سالمند و درست کار میکنند و عدم هماهنگی است که کل سیستم را دچار اختلال میکند.
فرآیند دیزاین نیازمند قواعد ترکیب مشخص است. این قواعد باید علاوه بر معرفی تکتک اجزا، رابطهٔ صحیح میان آنها را هم به دیزاینر نشان بدهند. مثلاً در هر سازمان بخش صف، پیشبرندهٔ مأموریت سازمان و بخش نظارت، بررسیکنندهٔ عملکرد بخش صف است. در صورتی که این دو بخش در یک واحد در کنار هم قرار بگیرند، امکان فساد در آن به شدت افزایش پیدا میکند. چرا که خودشان به خودشان نمره میدهند. درست مثل وزارت آموزش و پرورش که هم مدرسهداری میکند و هم با امتحانات نهایی کیفیت مدرسهداری را میسنجد. پس یک قاعدهٔ کلی در دیزاین سازمان -و کلاً فرآیندها- جداسازی بخش عملیاتی و بخش نظارت از یکدیگر است. درست مثل ساختار سهقوهای.
کنار هم گذاشتن این قواعد سیستمی از اجزاء و روابط منطقی میسازد که -با الهام از مقالهٔ System Generating Systems- به آن سیستم مولد یا Generating System میگوییم. خروجی منسجم و پایدار دیزاین فقط و فقط با کمک سیستمهای مولد ساخته میشود. این سیستمها دستورالعمل دیزاین هستند و با معرفی (۱) عناصر و (۲) شیوهٔ ترکیب آنها، به دیزاینر در برقراری انسجام در طراحی خود کمک میکنند. یک نمونهٔ ساده از سیستمهای مولد، دستور آشپزی است. هر دستور آشپزی دو بخش اصلی دارد: (۱) مواد مورد نیاز و (۲) شیوهٔ پختی که نسبت همهٔ مواد را با یکدیگر مشخص میکند.
یک نمونهٔ دیگر از سیستمهای مولد، راهنمای برند (Brand Guidelines) یا همان دیزاین سیستم است. راهنمای برند هر شرکت و سازمان شامل لوگو، فونتهای اصلی، الگوها و اندازههایی است که در تمامی تولیدات خودش را نشان میدهد. مثلاً داخل راهنمای برند ناسا از کلیاتی مثل چگونگی استفاده از لوگو تا جزئیاتی مثل چگونگی طراحی درِ خودرو با برند ناسا صحبت شده است. هر طراح با در دست داشتن این سیستم مولد و زبان مشترک، با دیزاین خود به انسجام هر چه بیشتر برند ناسا کمک میکند.
زبان جبر ریاضیاتی هم یک سیستم مولد است. اجزای اصلی آن متغیرها (مثل x یا y)، عملگرها (مثل + یا /) و مقادیر ثابت (مثل ۳ یا ۱۷) هستند. ترکیب این اجزا قواعد خاص خودش را دارد: «کنار هم گذاشتن متغیرها یا مقادیر ثابت در زبان جبر بیمعنی است. حتماً باید بین متغیرها و مقادیر ثابت یک عملگر قرار بگیرد» یا «یک عملگر تنها زمانی بلافاصله بعد از عملگر دیگر میآید که عملگر اول پرانتز باشد» یا «در صورتی که بین دو متغیر یا بین یک متغیر و یک مقدار ثابت عملگری قرار نگرفته باشد، فرض میکنیم میانشان عملگر × قرار دارد» و…
یک مثال نسبتاً پیچیدهتر از سیستم مولد خودِ زبان است. زبان پیچیده است چون لایههای مختلفی دارد و هر لایه قواعد مخصوص خودش را دارد. زبان در یک لایه شامل هجاها و قواعد ترکیب میان هجاهای صامت و مصوت است (CV, CVC, CVCC). قواعد ترکیب هجاها (Phonology) طوری شکل گرفته که تلفظ کلمات برای حنجره و دهان انسان سادهٔ ساده باشد. در لایهٔ بعدی، قواعد صرف (Morphology) برای ساخت کلمات از ترکیب تکواژها قرار میگیرند. لایهٔ بعدی، شامل قواعد نحوی (Syntax) برای ترکیب کلمات و ساخت جملات است. در لایههای آخر هم بحثهای معنایی (Semantics) و کنار هم قرار گرفتن جملهها مطرح میشود.
زبان زیباست چون محدود است. اگر قاعدهای در کار نباشد، ترکیب اصوات مختلف بینهایت هجا میسازد. ترکیب هجاها بینهایت تکواژ میسازد. ترکیب تکواژها بینهایت کلمه میسازد. ترکیب کلمهها هم بینهایت جمله میسازد. حاصل این بینهایتطلبی در نهایت کاری میکند که گفتار همه مثل افراد روانپریش پراکنده و نامعلوم بشود؛ درست مثل شهری که در آن پلیس یا چراغ راهنمایی و رانندگی نباشد. زبان، به شکلی کاملاً پارادوکسیکال، انسان را محدود میکند تا خلاقیتش را آزاد کند. شعر امثال حافظ و سعدی که اوج زیبایی هنری، دلنشینی و ماندگاری هست، حاصل اعمال همین محدودیتها (+محدودیتهای وزن عروضی) بر اصوات و هجاها و کلمات است.
سیستم مولد دو آوردهٔ اصلی برای دیزاینر دارد: اول اینکه سیستم مولد مثل زبان میماند. دروازهٔ فکر و خلاقیت انسان را باز میکند. کسی که قواعد ترکیب رنگ را بداند، هم به بهترین شکل آنها را ترکیب میکند و هم توانایی قالبشکنی معنادار دارد. فایدهٔ دوم سیستم مولد جلوگیری از هذیانگویی و پرتوپلا گفتن میکنند؛ چرا که در هر دیزاینی تعداد ترکیبات بیمعنا به مراتب بیشتر از تعداد ترکیبات معنادار است. درست مثل زبان. انسانِ بیزبان ناچار است همهٔ ذهنش را زیرورو کند تا در میان همهٔ این ترکیبات بیمعنا، فقط یک ترکیب معنادار بیابد و تازه آنگاه باز هم نمیتواند اثری زیبا و کاربردی خلق کند.
سیستمهای مولد بسته به میزان پیچیدگی خود، توان خلق خروجیهای منتوع دارند. مثلاً از یک دستور آشپزی یا راهنمای لگو یک محصول بیشتر درنمیآید. ساختار آنها تکلایه است. راهنماهای برند هم به دلیل شباهتی که به دستور آشپزی دارند، همین ساختار دستورالعملی را حفظ میکنند. اما برای ساختن سیستمهای مولد پیچیدهتر، نیاز به الگو گرفتن از استعارههای پیچیدهتر است. مثلاً ساختار چندلایهٔ زبان، الهامبخش تدوین سیستم مولد معماری و بعدتر برنامهنویسی میشود. یا سیستم چندلایهٔ ژنتیکی الهامبخش مسائل تربیتی میشوند.
دستورات سیستمهای سادهتر قطعیت بالاتری دارند. اما هرچقدر به سمت سیستمهای پیچیده میرویم، دستورات به قواعد و چارچوبهای کلی تبدیل میشوند که به اقتضای شرایط، ممکن است خروجیهایی کاملاً بیربط به هم تولید کنند. در نوشتهٔ بعدی، دربارهٔ این قواعد کلی و نسبت الگو (Pattern) با حل مسأله صحبت میکنیم.
Here’s the simple truth: you can’t innovate on products without first innovating the way you build them.