دیزاینشناسی | ۵ | تولید سیستمهای مولد | Generating Generating Systems
چطور میشود در سرزمینی که بین سردترین و گرمترین نقطهٔ آن چهل درجه اختلاف حرارت وجود دارد، تنها یک آییننامه برای ساختوساز داشته باشیم؟
چطور یک سیستم مولد بسازیم؟
مهمترین ویژگی یک سیستم «پایداری» آن است. خروجی دیزاین اگر ناپایدار باشد، قبل از اینکه بخواهد خیری برساند از بین میرود. پس اگر بنا داریم برای دیزاین خودمان سیستم مولدی طراحی کنیم، باید در حداقلیترین حالت، فکری به حال پایداری خروجی کرده باشیم.
هر چقدر خروجیهای سیستم مولد ارتباط بیشتری با محیط بیرونی خودشان داشته باشند، تعیین قواعد پایداری آن دشوارتر میشوند. مثلاً، در معماری خانه عوامل محیطی به شدت تأثیرگذارند. میانگین دمای هوا، شدت تابش خورشید، بارش سالیانه و عواملی از این دست میتوانند یکتنه زندگی را جهنم کنند. اگر به نیروی این عوامل فکری نشود، ممکن است باعث نابودی خانه شوند. یا مثلاً در طراحی یک سازمان، بررسی ذینفعان موجود و جریان مالی آیندهٔ آن اهمیت دارد؛ چرا که بیدقتی در چینش معاونتها و تقسیم نقشها، ممکن است باعث تعارض منافع و شکلگیری زمینههای فساد شود.
قواعد ترکیب اجزاء زمانی ساده میشوند که نیروهای محیطی اثری در دیزاین نداشته باشند. در کارهایی مثل پختن غذا یا ساختن لگو، عوامل محیطی تقریباً هیچ تأثیری ندارند. پس رسیدن به پایداری هم بسیار سادهتر است. باد و باران و سیل هیچ نیرویی به یک قابلمهٔ غذا وارد نمیکنند. پس در طراحیهای ماژولار، تنها همبستگی اعضا با یکدیگر اهمیت دارد؛ در حالی که در شرایط پیچیدهتر مثل طراحی بنا، همبستگی اعضا شرط کافی نیست و همبستگی با محیط هم به آن اضافه میشود.
سیستمهای مولد ماژولار پیچیدگی زیادی ندارد چون نیازی به همبستگی با محیط در آنها نیست. دیزاین ماژولار برای ترکیب اجزایش دستورالعملهای دقیق صادر میکند. چرا که وزن عوامل محیطی -که ممکن است هر جا و هر زمان متغیر باشند- در آنها به شدت کمتر است. مثل دستورالعملهای لگو یا دستورهای آشپزی یا دفترچههای راهنمای مونتاژ IKEA، همهچیز را از قبل مشخص کردهاند. اما برای دیزاین همبسته چنین اجباری سم است.
از دستورالعمل جزئی به قواعد کلی
هر جایی فشار عوامل محیطی زیاد باشد، جبر سیستمهای ماژولار دیگر پاسخگو نیست. عوامل محیطی در مکانهای مختلف متفاوتند و ممکن است یک حکم ثابت باعث اخلال در طراحی و اجرا شوند. در این شرایط پیچیدن یک نسخه ممکن نیست. در طراحی سیستمهای مولد برای شرایط پیچیده، بهترین راه، تعیین قواعد کلی و سپردن نسخهپیچی به دیزاینرهاست. دست دیزاینر که بازتر باشد، اول محیط را میشناسد و به مرور دیزاینش را با نیروهای محیط منطبق میکند.
یک نمونهٔ ساده از تعیین قاعده، دمای محیط است. ایدئال دمای هوا برای انسان ۲۰ تا ۲۵ درجه است. این شد قاعدهٔ دما. حالا هر دیزاینر بسته به محیطی که در آن سکونت دارد (گرمسیر یا سردسیر) باید عوامل محیطی را طوری تنظیم کند که دمای اتاق و خانه در این حد باقی بماند. انعطاف این قاعده اجازه میدهد که در شرایط مختلف، ترجمههای متفاوتی از آن شود. درست مثل «قاعدهٔ طلایی اخلاق» که همیشه بسته به شرایط، خروجی متفاوتی دارد.
یک نمونهٔ دیگر از قواعد، جداسازی واحدهای ناظر و مجری در حکومت است. هرجایی که این دو بخش کنار یا ذیل هم قرار بگیرند، منافعشان با هم متعارض میشوند و از دلش فساد بیرون میآید. مثل وزارت آموزش و پرورش که هم مدرسهداری میکند و بعدش هم کیفیت آموزش همان مدرسهها را خودش میسنجد. همانطور که چاقو هیچوقت دستهٔ خودش را نمیبُرَد، این وزارتخانه هم همیشه در آمارهای خودش پیشرو و موفق به نظر میرسد.
قواعد کلی خیلی از جاها صادقند چون نیروهای محیط مدام تکرار میشوند. مثلاً هرجایی که سازمانی در کار باشد، بحث نظارت و اجرا مطرح میشود. یا مثلاً شهرهای مناطق گرمسیر همیشه مسألهٔ انتقال آب داشتهاند. به خصوص قبل از اختراع یخچال برقی و خط لوله و… گرمای هوا باعث تبخیر آب رودها و دریاچههای محل زندگی انسانهای قرون پیشین میشده. برای بسیاری هم امکان مهاجرت وجود نداشته است. پس ناچار بودند که خودشان را با این نیروی طبیعی تطبیق دهند. در پاسخ به این نیرو، پدیدهای به نام قنات شکل گرفت. قنات با انتقال زیرزمینی آب، از تبخیر آن در هوای گرم جلوگیری میکند. در کنار قنات، بادگیرهایی در شهرهایی مثل یزد ساخته میشوند تا با جریان انداختن هوا و تماس با آب رسیده از قنات، خانه و شبستانش را برای اهالی آن خنک کنند. به مرور زمان، بناهای دیگری مثل یخچال، سلسبیل و آبانبار هم این سیستم را تکمیل میکنند تا انسانهای آن زمان بتوانند در آرامش کامل تابستان داغ صحرا را بگذرانند.
دربارهٔ الگو
در علم معماری به پدیدههایی مثل قنات «الگو» میگویند. الگو، پاسخی یکسان به مسائل تکراری محیط است. الگو تکرار میشود چون مسائل و نیروهای مولد محیط تکرار میشود. وقتی نیروهای محیط از جنس گرمای هوا باشند، الگوی «انتقال زیرزمینی آب» نیروها را تنظیم میکند. هم به منابع آب وصل است، هم آب را با کمک شیب زمین بدون هیچ انرژی اضافهای منتقل میکند و هم از هدر رفتن آن جلوگیری میکند. وقتی که موفقیت الگو در تنظیم نیروهای محیطی ثابت شود، کمکم فراگیر میشود. تا جایی که امروزه الگوی «قنات» در کشورهای ایران، الجزیره، مراکش، عمان، امارات، افغانستان، عربستان، چین، پاکستان، اسپانیا و پرو یافت شده است.
طبیعت سرشار از این الگوهاست؛ چرا که اجزای طبیعت با هدف تطبیق کامل با محیط ساخته شدهاند. طبیعت «منیّت» ندارد. یا به قول خارجیها Egoless است. بر خلاف انسان، نیرویی در آنها نیست که بخواهند در برابر علائم محیطی مقاومتی داشته باشند. به خاطر همین، همانی هست که باید. طبیعت نقش بازی نمیکند. نیروهایش را هم سرکوب نمیکند. به خاطر همین نظمی یکپارچه بین همهٔ اجزای آن برقرار میشود.
همین منیت نداشتن طبیعت باعث بروز الگوها در آن میشود. یکی از حیرتانگیزترین الگوهای طبیعت، «رشد مارپیچی» یا Spiral است. ساختارهای مارپیچی همهجای طبیعت -از کوچکترین اجزا مثل DNA گرفته تا بزرگترین کهکشانها- دیده میشوند. چرا؟ چون سادهترین الگو برای رشد است. گویا قواعد فیزیکی طبیعت طوری تعریف شدهاند که بهینهترین حالت رشد به این شکل باشد. الگوی مارپیچ در هر موجود، به شکلی خاص و هماهنگ با ویژگیهای همان توسعه پیدا میکند.
یک الگوی دیگر که در طبیعت به ترکیب دو رنگ میپردازد: «هر گاه دو رنگ کنار یکدیگر قرار گرفتند، یک رنگ سوم در میانشان حائل شود». نمونهٔ تام این الگو در فرش ایرانی دیده میشود. حائل شدن رنگِ سوم، به دو رنگ دیگر تشخص میدهد و آنها را از هم متمایز میکند و اجازه میدهد که زیبایی خود را هر چه بیشتر به نمایش بگذارند. این الگو مخصوص هیچ دو رنگ خاصی نیست. حتی مخصوص فرش هم نیست. هر کجایی که دو رنگ بنا باشد با هم ترکیب شوند -اعم از طراحی پوستر، UI، لباس، قوطی و… این الگو قابلیت اجرا دارد.
تهبندی
سیستمِ مولدِ ماژولار کارش با دستورالعملهای سفت و سخت راه میافتد؛ اما دیزاین همبسته با الگوهای منعطف کار میکند. الگوها به طراح اجازه میدهند که حین دیزاین محصول خودش را با نیروهای محیط منطبق کند. الگوها تکرار میشوند چون شرایط محیطی تکرار میشوند. ساختار جادهها و کوچههای یک شهر مشابه سیستم خونرسانی انسان و سیستم آبرسانی گیاهان است چون هر سه دغدغهٔ انتقال با کمترین هزینه را دارند.
الگوها همدیگر را کامل میکنند. الگوی قنات، نیاز به آبانبار و بادگیر و… دارد تا به پایداری کامل و پایینترین سطح اصطکاک برسد. آنچه از این بحث باقی میماند، چگونگی کنار هم قرار گرفتن الگوهاست. مثلاً الگوی ترکیب رنگ، نیاز به الگوی دیگری برای انتخاب رنگ دارد. برای همین در قسمت بعدی دیزاینشناسی، دربارهٔ چگونگی ترکیب الگوها -طبق قواعد زبانی- برای تشکیل یک سیستم مولد همبسته صحبت میکنیم.
We are searching for some kind of harmony between two intangibles: a form which we have not yet designed and a context which we cannot properly describe.
⏭ زبان دیزاین | … ⏮