🎁 هدیهٔ خوب دلها را به هم گره میزند
زمانی که ازدواج کردیم، یکی از آشناها یک سرویس قابلمهٔ کوچک برای مصارف روزمره برای ما هدیه آورد. در تمام این مدت، هر بار که از قابلمههای سفیدش استفاده میکنیم، به یاد او میافتم و مدام در ذهنم از او تشکر میکنم. این یادآوریهای مداوم، او را در خاطرم پررنگتر میکند. اقلام روزمره - به خاطر تکرر استفاده از آنها- هدیههای تأثیرگذارتری هستند و آدمها را به هم نزدیکتر میکنند.
برعکس قابلمه، هدیههایی هم هستند که هیچ تأثیری ندارند و زندگی آدمها را به هم گره نمیزنند. مثل شکلاتهای کادویی و جعبهای. یا کریستال و بلور. یا کیف دستی. این دسته از هدیهها فقط دست به دست میشوند. به درد آنهایی میخورد که نمیخواهند دست خالی بروند و ناچارند هدیهای برای طرف مقابل ببرند.
پول نقد هم جزو هدیههای بیتأثیر است. به خاطر اینکه با بقیهٔ پولها هم میخورد و تشخص خودش را از دست میدهد. وقتی مثلاً ۲۰میلیون در حساب من هست و من یک تابلوی ۱میلیونی میخرم، معلوم نیست که منبعش کادوی تولد دوسال پیش خانوادهام هست یا هدیهٔ قبولی دانشگاه یا کادوی عروسی عمهٔ همسرم یا چی. یکدستی پول باعث بیشخصیتی آن است و بیشخصیتی آن هم علت بیبخاریاش.
هدیههای بیروح مثل پول و شکلات جعبهای، نه ربطی به هدیهدهنده دارند و نه ارتباطی با زندگی هدیهگیرنده. اگر برای عزیزی هدیه میخرم، مهمترین بُعد آن برایم روح درون هدیه هست. مثلاً یکی از پرروحترین هدیهها، بخشیدن داشتههای فعلی خودمان است. مثلاً ساعتی دارم که بیش از ده سال است در دست چپ من جا خوش کرده. چند باری باتری و بندش را عوض کردم و حالا دیگر جزئی از من شده است. مطمئنم که اگر بعداً این ساعت را به کسی هدیه بدهم، او بیشتر از قبل جزئی از من میشود. و برعکس!1
یک راه دیگر برای دادن هدیههای زنده، ساختن هدیه با دست خود است. خاطرم هست که در زمان بچگی برای تولد مادرم کاردستی میساختم و هدیه میدادم. هدیههای اینچنینی از یک سمت محبت طرف را در دل ما زنده میکنند و از طرفی این محبت را به گیرنده منتقل میکنند.
مشکل اصلی کسانی که پول یا جعبهٔ شکلات هدیه میدهند، این است که نمیدانند طرف مقابلشان چه هدیهای نیاز دارد. به خاطر همین یا به هدیههای مرسوم مثل ماگ یا تابلو بسنده میکنند یا نقدی حساب میکنند تا محبوبشان هر چه خواست برای خودش بخرد. مدل سومی هم هست که از خود طرف میپرسند و همان را برایش میخرند؛ که به نظرم بار هیجان بسیار کمتری دارد و بیشتر شبیه سفارش است تا هدیه.
پیشنهاد من حالتی است که همهٔ این مشکلات را با هم حل میکند. یعنی هم هدیهای گرفته میشود که هم به درد طرف میخورد، هم هیجان در خود دارد و در نتیجهاش هدیهدهنده و هدیهگیرنده را به هم گره میزند. به نظر من هر شخصی باید فهرستی از هدیههایی که دوست دارد آماده کند. در این صورت هم بقیه از نادانی درمیآیند و هم انتخاب دیگران از این فهرست و ندانستن دربارهٔ آن، هیجانی برای خودش شخص ایجاد میکند.
این زیر فهرست هدیههای پیشنهادی خودم است که هدیهگیران محترم فرستادهام و میفرستم 😁 موارد خطخورده را عزیزان قبلاً تقبل کردهاند.
- متن یا نامهای که من را به خودم بشناساند
- خانهٔ مینیاتوری باغ گل
- لگوی Tranquil Garden
ماهیتابهٔ روحی مخصوص املت :)- موس MX Master 3S لاجیتک
- تیر و کمان دستی
قوریو قابلمهٔ پیرکس- کتاب جغرافیای اندیشه از ریچارد نیسبت
- کتاب تاریخ بیخردی از باربارا تاکمن
- کتاب حرکت در مه از محمدحسن شهسواری
کتاب بوطیقای فضا از گاستون باشلارکتاب درباره مدیریت تغییر از HBR- کتاب پاراگونه: مقایسهٔ هنرها از لئوناردو داوینچی
Footnotes
-
البته که ممکن است شخص به گدابازی متهم شود. در اینصورت میتوانید از داراییهای ارزشمندتر مایه بگذارید :) مثلاً پتوی سربازی من خیلی برایم عزیز است. اما شاید هر کسی متوجه آن نباشد و از دریافت پتو احساس ناخوشایندی بکند. ↩