دیزاینشناسی | ۲ | تکامل دیزاین
دیزاین، انجام کار خوب به شکلی زیباست. چنین دستهبندی عریض و طویلی اعمال خیلی زیادی را دربر میگیرد که در نظر اول هیج ربطی به هم ندارد: طراحی لوگو، UI، UX، رویداد، سازمان، میز، مجسمهسازی، معماری، نویسندگی، آرایش چهره، برنامهنویسی، آشپزی و…
اما همهٔ این شاخهها همیشه مورد توجه دیزاینرها نبودهاند. هر چقدر از قرن بیستم جلوتر میآییم، دیزاین از کارهای تجسمی و تولیدی به طراحی رفتار و سیستم کشیده میشود. مسألهٔ شخصیسازی پررنگتر میشود. کارکرد کماهمیتتر میشود و تجربهٔ کاربر اهمیت بیشتری پیدا میکند. شواهد تاریخی هم این قضیه را تأیید میکند. شاخههایی مثل طراحی محصول در اوایل قرن ۲۰ با تولید انبوه رشد میکنند. طراحی گرافیک همزمان با دیزاین پروپاگانداهای جنگی اوج میگیرد. جلوتر که میآییم، در اواسط قرن طراحی UX را میبینیم که از مطالعات ارگونومی منتج میشود. کمی بعد از آن هم معماری سیستم -اعم از سازمان و نرمافزار- با الهام از نظریهٔ سیستم توسعه مییابد و فراگیر میشود.
ایدهٔ این تکامل را ریچارد بوکانان در مقالهٔ Design Research and the New Learning میگوید. اصل تقسیمبندی به این شکل است:
ردهٔ اول: دیزاین تجسمی/سمبولیک: سادهترین نوع دیزاین. صرفاً سروکارش با ظاهر است. شامل عناصری است که ارتباط اولیهای میان شیء و انسان برقرار میکند. لوگو، پوستر، تایپوگرافی، رابط کاربری، نقاشی، عکاسی آرایش چهره و کلاً مباحث طراحی گرافیکی در این دسته میگنجند.
ردهٔ دوم: دیزاین صنعتی/فیزیکی: در ردهٔ بعدی، دیزاین از «تصویر» به «جسم» تبدیل میشود و در قالب یک محصول تجلی پیدا میکند. در اینجا مباحثی مثل طراحی بستهبندی، طراحی میز و صندلی و لیوان، مجسمهسازی و… حضور دارند.
ردهٔ سوم: دیزاین خدماتی/رفتاری: در این رده مسألهٔ دیزاین باز هم درونیتر میشود و این بار از جسم بیرونی به درونیات انسان منتقل میشود. طراحی UX، طراحی رویداد، تعیین چارچوب تعاملی کادر خدماتی با مردم و… از جمله دیزاینهای رفتاری و خدماتی هستند.
ردهٔ چهارم: دیزاین سیستمی/محیطی: درونیترین و عمیقترین نوع دیزاین. در این رده نوعی یکپارچگی میان تمامی اجزای پیشین به وجود میآید و یک روح کلی بر روی خروجی سوار میشود. طراحی سازمان، معماری بنا، طراحی پلتفرم، قانونگذاری و… در این دسته از دیزاین قرار میگیرند.
رده دیزاین | چالش اصلی | خروجیها |
---|---|---|
طراحی گرافیک | برقراری ارتباط جمعی / Mass communication | کلمات / سمبلها / تصاویر |
طراحی صنعتی | تولید انبوه / Mass production | اجسام فیزیکی |
طراحی تجربه / تعامل | اعمال / ارتباط انسان و کامپیوتر | فعالیتها / سرویسها / فرآیندها |
طراحی اجتماعی / سیستمی | یکپارچگی | محیطها / سازمانها / سیستمها / پلتفرمها |
نسبت ردههای مختلف با هم، به شکل دایرههای تو در تو است. دیزاین صنعتی باید از عناصر تجسمی استفاده کند. طراحی خدمات بدون در نظر داشتن عناصر فیزیکی و بصری ناممکن است. طراحی سیستم هم بدون لحاظ کردن رفتارها، اجسام و تصاویر ممکن است ناقص بماند. فهم این چهار رده با مثال طراحی یک رستوران هندی در ایران مشخص میشود.
رستوران هندی
صاحب یک رستوران میخواهد با تغییر کاربری رستوران سنتی خود، به یک رستوران هندی تبدیل شود. برای طراحی و اعمال این تبدیل، میتوان در چند ردهٔ مختلف اعمال تغییر کرد که هر رده به دنبال ردهٔ قبلی و شامل آن خواهد بود.
ظواهر: سادهترین کار، این است که ظاهرش را هندی کند. صرفاً از دور سیگنال منتقل کند که هندی است. مثلاً نام هندی برای رستورانش انتخاب کند. یا اینکه پرچم هند را به بنرش اضافه کند و موسیقی هندی در رستورانش پخش کند. با همهٔ اینها اگر در این حالت کسی به دنبال غذای هندی وارد رستوران شود و منو را باز کند، در کمال ناباوری با غذاهای ایرانی مواجه میشود و میفهمد که گول ظاهر را خورده است. درست مثل فلافلیهای تهران که برخلاف ظاهر هیچ ربطی به فلافل آبادانی ندارند.
اشیاء: اگر بخواهد یک مرحله تأکید بیشتری داشته باشد، مثل باقی رستورانهای هندی پایش را از پیغامها فراتر میگذارد و غذایش را هم هندی میکند. میز و صندلی و دکورش را هم مشابه رستورانهای خود هنر میچیند. یعنی آنچیزی که ادعای آن را میکرد، به دنیای عمل میکشاند و جلوی مشتری میگذارد. در اینجاست که تازه نظم اولیهای بین گفتار و رفتار شکل میگیرد.
رفتارها: تا اینجای کار مشتری با وعدهٔ غذای هندی وارد رستوران شده است (چون ظاهرش اینطور وانمود کرده) غذای هندی هم برایش آوردهاند. پس رستوران کارکرد خود را به درستی انجام داده است. اما همچنان جای کار برای القای حس هندی بودن باقی مانده است. در اینجا دیگر مسألهٔ کارکرد کمرنگ میشود و شکل انجام کار (زیبایی) جای آن را میگیرد. رفتار گارسونها، آیین سرو غذا و کانال رادیو و تلویزیون رستوران موقعیتهایی هستند که به «هندی بودن» فضا اضافه میکنند.
سیستم: طراحی رستوران در ردهٔ سیستم زمانی حس میشود که مشتری حس کند که پا به یک رستوران محلی آنهم وسط بمبئی گذاشته است. معماری به کلی عوض میشود. در این حالت نظم و انسجام تمام بین همهٔ اجزا وضع شده است. ساختاری یکپارچه مبتنی بر «هندی بودن» بر فضا حاکم است و هیچ دو عنصر متناقض یا غریبهای مشاهده نمیشود که پیغامی خلاف این بدهند.
مهمترین اتفاق در دیزاین و فکر کردن دربارهٔ دیزاین، معرفی ایدهٔ «سیستم - System» است.
دیزاین خوب قابل تشخیص است اما دیزاین عالی اصلاً دیده نمیشود.
انسجام کامل هدف نهایی هر دیزاین است. یکپارچگی است که هم زیبایی و هم کارکرد را درون خود دارد. کریستوفر الکساندر، معمار اتریشی-آمریکایی، در کتاب معماری و راز جاودانگی مفصل دربارهٔ همین انسجام سیستمی صحبت میکند و به آن کیفیت بدون نام (Quality Without a Name) میگوید. در نوشتهٔ بعدی دربارهٔ این نوع از کیفیت، چگونگی ایجاد آن و فهم ساختارگرایانه از دیزاین مینویسم.