دو نوع اهمال‌کاری داریم: (۱) اهمال‌کاری روزانه و (۲) اهمال‌کاری در پروژه. اولی خطر چندانی ندارد و به راحتی متوجه آن می‌شویم. ولی در حالت دوم در کل دوران انجام یک پروژه در حال اهمال‌کاری هستیم. این مدل از اهمال‌کاری زمانی اتفاق می‌افتد که به جای انجام کار واقعی، خودمان را سرگرم پروژهٔ دیگری می‌کنیم و اتفاقاً با جدیت و مثل کار بزرگ با آن رفتار می‌کنیم. اینطوری خیال می‌کنیم که اتفاق بزرگی در حال افتادن است. در حالی که چند سال از عمرمان را هدر داده‌ایم.

بهترین راه مقابله با اهمال‌کاری نوع ۲ این است که مدام از خودمان بپرسیم «آیا این همون کاریه که بیشتر از همه دوست دارم انجامش بدم؟». در سنین جوانی ایرادی ندارد که گاهی اوقات جواب این سؤال «نه» باشد؛ ولی هر چه سن بالاتر برود، پاسخ «نه» به این سؤال خطرناک‌تر می‌شود.

سؤال سخت

معروف است که ریچارد هَمینگ، ریاضی‌دان آمریکایی، مدام سؤالی شبیه همین را از اطرافیانش می‌پرسید: «اگر کاری که در حال حاضر مشغولش هستید مهم نیست و قرار هم نیست به چیز مهمی برسد، پس اصلاً چرا روی آن کار می‌کنید؟»

If what you are doing is not important, and if you don't think it is going to lead to something important, why are you at working on it?