آدم که وارد کار میشود، کمکم میفهمد چه دانشی به دردش میخورد و چه دانشی بهتر است در کتابها باقی میمانْد. به دلیل فاصلهای که بین آکادمی و صنعت وجود دارد، داشتن تجربه برای فیلتر کردن اطلاعات مزخرف مدرسه و دانشگاه ضرورت دارد.
البته که اگر روش مدرسه و دانشگاه درست بود، اصلاً نیازی به وزن دادن به دانش نمیشد. مدرسهها بچه را منفعل بار میآورند. فضای مدرسه شامل معلمی است که میگوید و دانشآموزی که میپذیرد. دانشآموز در این فضا فعال بودن را یاد نمیگیرد. ایدئال این است که دانشآموز را فعال در نظر بگیریم و معلمان را به عنوان مشاوران آنها در پیشروی فرض کنیم.
مدرسهها بچه را فرمولی بار میآورند. بدترین درس مدرسه به بچهها این است که مسأله را برای بچهها مشخص میکند. تازه قبل از آن راهحل و فرمولش را هم یاد داده است. در صورتی که نه مسائل و نه راهحلهای دنیای واقعی مشخص نیستند. حتی معلوم نیست که آیا حل میشوند یا خیر.