سخت کار کردن روی پروژههای جالب خواه-ناخواه به کار بزرگ منجر میشود. مشکل برنامهریزی این است که برای اهداف مشخص جواب میدهد. اما وقتی هدف مشخص نباشد (مثل یک اکتشاف یا حل مسألهٔ اساسی) برنامهریزی جواب نمیدهد. در این شرایط حضور مداوم و برنامهریزی رو به جلو کارگشاست. در این رابطه میتوانید مقالهٔ یکصفحهای اهمیت حماقت در پژوهش علمی را هم بخوانید.
برنامهریزی رو به جلو و برنامهریزی از انتها
دو نوع اصلی برنامهریزی وجود دارد: Backward Planning و Forward Planning. برنامهریزی از انتها زمانی بهتر جواب میدهد که هدف مشخص و پیچیدگی کم باشد. در غیر اینصورت برنامهریزی رو به جلو بهتر است.
برنامهریزی Backward
اول هدف را مشخص میکنیم و به مرور پلهها را میچینیم تا به زمان حال برسیم. مثلاً قرار است تا یک ماه آینده یک سایت طراحی کنیم. پس تا دو هفتهٔ دیگر باید طراحی رابط کاربری آن آماده باشد. پس تا هفتهٔ آینده باید یک طرح اولیه از آن داشته باشیم. پس امروز باید به سراغ طراح گرافیک برویم
برنامهریزی Forward
هدفی مشخص نیست که بخواهیم به آن برسیم. در بهترین حالت یک تصویر کلی -مثل درمان سرطان- در ذهن ماست. کسی نمیداند که این کار چطور انجام میشود که بخواهد پلهپله برایش برنامهریزی کند. پس چارهای جز برنامهریزی رو به جلو ندارد. برای این مدل برنامهریزی داشتهها -باورها و منابع- را به خط میکنیم و درستترین و بهترین کاری که به نظرمان میرسد را انجام میدهیم. مثل یک استاد دانشگاه که مدام راههای مختلف درمان سرطان را در آزمایشگاه تست میکند و مدام در این باره مقاله میدهد تا به نتیجهای برسد یا نرسد.