چالش: اصلاح کردن متن حین نوشتن آن، جریان فکر را متوقف میکند و باعث تقویت وسواس فکری میشود.
وسواس بیش از اندازه حین نوشتن، باعث رفتوبرگشت مداوم بین جملهها میشود. در این حالت همیشه یک بخش از ذهن نویسنده حین نوشتن متن مشغول اصلاح کلمات و جملات قبلی است. همین موضوع از کیفیت آنچه مینویسد میکاهد. مدام مینویسد و پاک میکند تا کاملاً خسته شود.
ریشهٔ اصلاح کردنهای مداوم، ترس از ضعیف شدن متن است. اگر از این موضوع اطمینان خاطر داشته باشیم که بعد از نوشتن متن، فرصت کافی برای اصلاح کلمات و جملههای آن هست، ریشهٔ ترس میخشکد و با خیال آسوده یک دور کل متن را مینویسیم و بعد از آن مشغول اصلاحش میشویم.
در قدمهای ابتدایی کلیت متن از جزئیات آن مهمتر است. اگر کل متن -که شامل یک یا چند ایده و یک ترتیب کلی است- در ابتدا نوشته شود، در مراحل اصلاح جزئیات به آن افزوده و کامل میشود. درست مثل یک نقاشی یا داستان که با پیرنگ شروع میشود و به مرور زمان جزئیات آن را تکمیل میکنند.
A complex system that works is invariably found to have evolved from a simple system that worked. A complex system designed from scratch never works and cannot be patched up to make it work. You have to start over with a working simple system.
الگو: حین نوشتن تا حد ممکن متن را اصلاح نکنید. یک دور تا انتها ایستگاهها را باز کنید و فاز اصلاح را بعد از آن آغاز کنید. مقدمه را پس از نوشتن متن اصلی بنویسید. متن خوب برای رسیدن به حد اعلی حدوداً نیاز به ۷-۸ بار بازنویسی و سنبادهکشی دارد.
بهترین تشبیه برای این پدیده، زمانی است که شما یک سطل پر از اشیاء مختلف را تکان میدهید. این تکانها حرکاتی تصادفی هستند. تکان دادن مکرر به ناچار باعث میشود اشیاء راههای فوقالعاده هوشمندانهای برای در هم چفت شدن پیدا کنند. گرانش اجازه نمیدهد تراکم آنها کمتر شود، بنابراین هر تغییری باید تغییری به سمت بهتر شدن باشد.
در مورد نوشتن هم همینطور است. اگر مجبور شوید یک قسمت نامناسب یا نچسب را بازنویسی کنید، هرگز آن را طوری انجام نخواهید داد که از کیفیت کل آن بکاهد. شما نمیتوانید آن را تحمل کنید، همانطور که گرانش نمیتواند شناور شدن اشیاء به سمت بالا را تحمل کند. بنابراین، هر تغییری در ایدهها باید تغییری به سمت بهتر شدن باشد.
وقتی به آن فکر میکنید، این موضوع واضح است. نوشتهای که خوب به نظر میرسد و خوشآهنگ است، به احتمال زیاد درستتر هم هست. درست مثل یک سطل که خوب تکان داده شده و به احتمال زیاد متراکمتر است1.
Footnotes
-
این سه پاراگراف به نقل از مطلب Good Writing از پاول گراهام است. ↩